سلام:)
جلسه امـروز رانندگی به معنای واقعی کلمه شِـت بود
بهم گفته بود ساعت 11 اونجا باشم پرونده مو که بردم بالا مهر بزنم اومدم دیدم همین خانومه که منو تعلیم میده دمه در اموزشگاه درحالیکه تو ماشینه داره با دوتا از این دست فروش ها که قالیچه میفروشن صحبت میکنه ومنم رفتم سوار شدم...یه قالیچه ماشینی بود که طرح وان یکاد داشت و اینو گذاشته بودن تو یه قاب درشت و ورقلمبیده...
منم از همه جا بیخبر سوار که شدم اون آقاهه بهش گفت تو خریدار نیستی و این حرفا ...
خانومه میگفت 100 تومن!(من تو ذهن خودم میگفتم 50 تومن هم بهش زیاده)آخه اول اون فروشنده که ترک هم بود میگفت 650!!!:))))))
ینیییی چی فرض کرده بود؟
بعد اون خانومه یواشکی بهم گفت که صد تومن خیلی خوبه!!!!این ابریشمه!!!و درواقع کلی خوشحالی دروه کردهیچی بالاخره خریدش و اومد تو میگفت خیلی مفت خریدم و این حرفا... من اصلند یه درصد هم احتمال نمیدادم این قدر ساده باشه عاخه دراین حد؟
بعد وسطای راه شک افتاد دلش که نکنه گول خوردم ؟ زنگ زد به دخترش اونم از همون جا گفت ماشینی بوده گول خوردی و اخه چه ادمی میاد ابریشمو میده این قیمت... بعد گویا دخترشون بیرون بودن خانومه بهش گفت وایسا داریم میایم طرفت یه نیگا به قالیچه بنداز
حالا توجه کنید منم داشتم این وسط آموزش میدیدم رفتیم سمت دخترش و پس از اظهار نظر آن عالم گران سنگ بالاخره اخرش متقاعد شد گول خورده....
اصن دو ساعت کامل رو تموم رانندگی نکردم چیز به خصوصی هم نگفت ...این یه ذره ایی رو هم که بلدم بابام نشونم داد.
رانندگی امروز اصلا از خودم راضی نبودم باز کلاچ و دنده و گاز رو باهم میگرفتمتازشم تو جاده صاف و ساده وصادق که گاز میدادم کلاچم باهاش میفشردم
باید دوباره امشب با بابام برم تمرین
فعلا
بابا این جلسه رو باید دوباره باهات حساب کنه ها!...عجبا...واسه خاطر یه قالی تقلبی!
نه بابا چشمم آب نمیخوره....اره بخدا بد دوره زمونه ایی شده