crazy letters:)
crazy letters:)

crazy letters:)

16

سلام:)

قبووول شدم ...خدایا نوکرتم چاکرتم اصنصبح ساعت 7 اینا پاشدم دوش گـرفتم.بعد رفتم آموزشگاه....آقا من میدیدم بروبچ هی میرن میشینن هی افسره رد میکنه...اصن لامصب همه رو رد میکرد بالاخره یه پسره قبول شد....دوستم قبل من بود رفت بالا اونم رد شد

منم اونا رو میدیدم هی استرس میگرفتم ینی تا نوبت من شد دیگه جون تو بدنم نمونده بود....

رفتم بالا صندلی و آیینه رو درست کردم بعد گفت خانوم روشن کن برو!آقا ینی اینو گفت من دست و پامو گم کردم اصلا انگار تاحالا تو عمرم پشت ماشین ننشسته بودم ماشینش داغوووون بودااا ینی کلاچ ایناش کلا پیاده بود...داشتم باخودم میگفتم فقط بهم بگه ردی دیگه ماشین رو نزنم به در دیوار顔文字 のデコメ絵文字بعد که رفتم گفت خانوم دستی!!! ینی دیگه قشنگ به خودم گفتم ای خاعاک رد شدیhttp://goli88.persiangig.com/image/Smilies/icon_neutral.gif

بعد گفت برو از اون ماشین پارک شده,پارک دوبل بگیر....رفتم کنارش قشنگ راهنما زدم و تمام موازین و اصول فرهنگی و اخلاقی رو رعایت کردم ینی واقعا پارک دوبلم عالی بود بعد گفت یه دور دوفرمانم بزن اونجا یه ذره کور سوی امید اندرونم روشن شد که شاید قبول شم....دور دوفرمانمم خیلی خوب بود رفتیم بالا تر گفت از این ال 90 هم یه دوبل بگیر گفتم سرنشین داره ممنوعه گفت بزن کنار!زدم کنار گفت قبولی!!

اصلن باورم نمیشد ....اونقدر استرس کشیده بودم که پاهام توان نداشت اومدم بیرون رفتم یه گوشه عاطفه م اومد بچه های دیگه هم  اومدن...

زنگ زدم به بابا گفتم کلی خوشحال شد ...

ازاون طرفم رفتم یه شلوار لی جایزه برا خودم گرفتم حالا انگار چی قبول شدم مثلاhttp://goli88.persiangig.com/image/Smilies/icon_mrgreen.gif


+یه کفشایی دیدم اصن همونایین که همیشه تو ذهنم بودن!میگه 150 تومن پول ندارم:(ولی اصن نمیتونم بیخیالشون شم顔文字 のデコメ絵文字

نظرات 1 + ارسال نظر
سوداگر چهارشنبه 3 شهریور 1395 ساعت 18:09

مبااااارکههههههه چه قدر خوشحال شدم!
اون قدر با جزئیات تعریف کردی یا روز قبولی خودم افتادم در آزمون عملی...باور می کنی افسری که ازم آزمون گرفت یه خانوم سرهنگ بود؟من هم اون قدر استرس داشتم که مدام حرف می زدم و کارهام رو همزمان گزارش می کردم،دقیقا هم همین هایی که تو گفتی ازم آزمون گرفت و آخرش گفت بزن کنار! قبولی ولی سرمو خوردی! یه جمله دیگه حرف بزنی ردی! آقا منو می گی فقط پیاده شدم و دویدم!
مبارک باشه خلاصه،هم قبولی،هم شلوار...ایشالا اون کفشها رو هم می خری!

مررررسی
خانوم ؟چه جااالب
رانندگی همرا با گزارش بوده:)))اتفاقا اونجوری خیلی خوبه چون ادم هم استرسش کم میشه هم اعتماد به نفس پیدامیکنه
وای منم دقیقا اینطوری بودم دوس داشتم سجده شکر کنم نمیتونستم از شدت هیجان درست راه برم....هیچ وقت فراموشش نمیکنم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.