سلام:)
چی شد که من اینگونه شدم؟
اوه اوه..چقد حرف نگفته دارم....
اول اینکه رفتیم مشهـد!!اونم از طرف دانشگاه....من که دلم برای امام رضا لک زده بوداصن بارم نمیشد دارم میرم حرم...آرامش حرم محشر بود هنوزم که یادش میفتم دلم تنگ میشه...سه روز اونجا بودیم بعد با بچه ها رفتیم الماس شرق و بنده پول هارا هزاری هزاری به فنا دادم:)) اون کاپشنه که از اینستا سفارش داده بودم رسید البته وقتی آوردن دم در خونه که من نبودم و دوباره بیست تومن پست چیه گرفته بود:| ولی از مشهدم من باز دوباره کاپشن گرفتم خولاصه امسال واسه من سال پر کاپشنی بود:|
فردا قراره 4و5 صبح بابام منو دوستم رو ببره...رفت و آمدمون رو نوبتیش کردیم چون اون دوستمم کرمانشاهیه یبار بابایه اون میبره مارو یه بارم بابای من
فردا ساعت 8 کلاس داریم:|
تو این مدت آیدا رو دیدم با هم تو هوای بکر و محشر پاییزی قدم زدیم و گل گفتیم و خندیدیم....
سه شنبه امتحان فیزیولوژی داریم:|مدیونین اگه فکر کنین من یه صفحه هم خوندم :||
خوشبحالت چه بابای خوبی
مرسی
سلام
همین طور کاپشن

مواظب خودت باش
آخیش دلم باز شد بالاخره اینجا آپ شد
خب زیارت قبول مشهدی خانوم،ایشالا حاجت بگیرید همیشه
برای موفقیتت در امتحان دعا می کنم،یه بیست بزرگ بگیری ایشالا
سلام پدرجان:)


مرررسی پدر جان.ایشالله قسمت خودتونم بشه به زودی زوود
مچکرم
چشم