crazy letters:)
crazy letters:)

crazy letters:)

12

سلام:)

نتیجه ها حدود ساعت 11 دیشب اومد رو سایت....همین رو بگم که گند زدم و اگه پرستاری شهرستان ها و دهات هارو هم بیارم هنر کردم....

اصن نمیدونم چی میشه...امروز  عصر زنگیدم به کلاس رانندگی گفتم برا ثبت پرونده م کی بیام گف همین الان..به بهانه کلاس رانندگی زدم بیرون چون دیگه نمیتونستم فضای خونه رو تحمل کنم .....تا یه ذره میومد که آروم شه یکی زنگ میزد دوباره مزید علت میشد ....بابا زیاد حرف نمیزنه باز شانس آوردم مشغوله و سرش به کار خونه گرمه...ولی مامان دهنمو سرویس کرده 顔文字 のデコメ絵文字شانس منم چند تا از پسر همکاراش 2هزار شدن دیگه بدتر...تازشم میگه من هرجا میرم میگن بچه هامون 4-5 هزار شدن تو خنگی مگه؟میدونی اگه بخوایم حساب کنیم همه کسایی که کنکور دادن لب مرز شدن   و دو هزارن یا 4 هزار یا 5 هزار دیگه بده بدشون 7 هزاره و جالب عسد بدانیم که همشونم موقع انتخاب رشته بد انتخاب میکنن که میرن آزادhttp://goli88.persiangig.com/image/Smilies/icon_neutral.gif ....فقط من این وسط پخمhttp://goli88.persiangig.com/image/Smilies/icon_neutral.gifمیدونی چیه رفیق مشکل من اینه که راستشو گفتم.....البته بعضیا!!خیلیام که دمشون گرم واقعا رتبه خودشون رو میگن

امروز که رفتم بیرون یکم با آیدا قدم زدیم میگفت اول پرستاری رو بزن....بعد ش رفتم کلاس رانندگی میگم من همونی ام که زنگ زدم واسه ثبت پرونده م اومدم میگه ما فقد صبحا ثبت میکنیم゜*顔、かわいい*゜ のデコメ絵文字میدونی اینا خودشونم با خودشون درگیرن بیاین اذیتشون نکنیم....

کلی پیاده روی کردم و به این فکر میکردم که بالاخره من چه رشته ایی رو اول بزنم....به سرم زد برم بیمارستان از پرسنلش سوال کنم!سوار اتوبوس شدم رفتم تو خیابونش بعد اونقدر حواسم پرت بود که زودتر پیاده شدم خیر سرم با اتوبوس رفتمااااhttp://goli88.persiangig.com/image/Smilies/icon_biggrin.gifنگهبانه گفت کجا خانوم؟:|براش توضیح دادم  رفتم تو اورژانس با یه خانوم پرستار صحبت کردم گفت از لحاظ استخدامی و حقوق خوبه....

برگشتم دوباره تصمیم گرفتم قدم بزنم همیجوری هاج واج مونده بودم دوست داشتم تموم ادما و کسایی که دارن از کنارم رد میشن رو بکشم کنار و بهشون بگم بنظرتون من چه رشته ایی برم؟همینجوری که داشتم میرفتم دیدم یه پیرزنه دم در خونه شون نشسته بود با چهره ایی بسیار نورانی داشت  با یه تسبیح خیلی بلند ذکر میکرد مثه دیوونه رفتم بهش گفتم من چه رشته ایی برم؟گوشاش سنگین بودن یه لحظه به خودم گفتم خاعاک تو سرت این خل بازیا چیه زهرا؟دوباره ازش پرسیدم گفت والا دختر من پرستاری میره خیلی هم راضی هستش...!بعد دستمو گرفت گفت کنارم بشین منم نشستم همه داشتن نگامون میکردن (چون خونه شونم تو خیابون اصلی بود جایه پر رفت و آمدی هم بودش)بعد یه خانوم تقریبا همسن مادرم اومد گفت خانوم شما استخاره میگیرید؟:))))براش توضیح دادم که داستان چیه اونم اومد نشست کنارمون:)))ااونم میگفت پرستاری خوبه بزن...خلاصه خداحافظی کردم باهاشون و برگشتم....


+زندگیم جذاب ترین فیلمیه که دارم میبینم چون تهش اصلا معلوم نیست:)



نظرات 1 + ارسال نظر
سوداگر جمعه 22 مرداد 1395 ساعت 17:08

سلام...یه مواقعی هیچ چیزی بر وفق مرادمون نیست...انگار تمام بدبیاری ها دست به دست هم دادن که اون روز نازل بشن...می دونم چه قدر سردرگم هستی ولی به نظرم به جای پرسیدن از همه،از دو سه نفر ولی آدمهای معتبر سوال کن...کسانی که اطلاعات درستی دارن و می تونن خوب راهنماییت کنن...البته ظاهرا تصمیمت برای پرستاری جدیه و من هم تحسینت می کنم ولی اگر هنوز وقت داری برای تحقیق به نظرم بیشتر تحقیق کن...درسته مامانت الان در فاز سرزنشه ولی هر چی باشه مامانته...نظرت چیه بری پیشش و از سردرگمیت بهش بگی و ازش بخوای اگر کسی رو می شناسه که می تونه بهت کمک کنه معرفی کنه؟...البته من خودم رابطه ام با والدینم جوری نبود که چنین کاری بکنم ولی هر کسی رابطه اش با والدینش فرق می کنه...تو شاید بتونی...در هر صورت،هر تصمیمی می گیری لطفا توش عجله و خشم نباشه...اوکی؟آینده ته، می دونم تحت فشاری، ولی این باعث نشه تصمیمی بگیری که بعدا بیشتر فشار تحمل کنی...همیشه یه راه درست برای تصمیم گیری درست هست...سعی کن اون راه رو در پیش بگیری

سلام پدر:)
پدر مشکل من اینجاست که دقیقا نمیدونم چی خوبه چی بد
ینی الان نمیدونم پرستاری خوبه یا بد؟حتی نمیدونم که دوسش دارم یا نه؟
میدونی خیلی دلم واسه مامانم میسوزه طفلی خیلی نگرانه اونم نمیدونه چی خوبه!
تحقیقات رو انجام دادم مثلا از چندتا پرستار پرسیدم درباره اینده شغلی و این حرفا همه گفتن خوبه ولی خودم هنوز به خودم نگفتم اره این خوبه!هیچ حسی راجبش ندارم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.