crazy letters:)
crazy letters:)

crazy letters:)

سلام:)

ینی هیچی مثه این نمیشه که آدم تو خونه خودش با لپ تاپ خودش آپ کنه....

جونم براتون بگه به علت تعمیرات شوفاژ خوابگاه 4 روز کلا تعطیل شدیم آی حال داد! امتحانمونم کنسل شد

حالا قراره شنبه برگردم....

روزها یکی یکی پشت سرهم میگذرن و من باورم نمیشه چند ماه به همین سادگی گذشت!انگار همین دیروز بود که رفتم دانشگاه...به قول استادمون این 3 سال و نیم دوران دانشجویی مثه آب خوردن میگذره و تموم میشه....

کم کم دارم به محیطش عادت میکنم....کلاسامون فشرده ن.یه روزایی هم هست که 8-10 و 10 -12 و از اونور 2-6 کلاس داریمhttp://goli88.persiangig.com/image/Smilies/icon_neutral.gif

بچه های تو خوابگاهم خوبن ...درسته که من با همه دوستم  و میگم و میخندم ولی خیلی نمیتونم باهاشون ارتباط برقرار کنم...دلم خیلی هوسه آیدا رو میکنه...

تو حیاط دانشگامون پاییز خیلی خودنمایی میکنه:)از تنهایی قدم زدن و حس کردن خش خش برگا زیر پام احساس فوق العاده ایی بهم دست میده...

میام کرمانشاه یاد دوران پشت کنکور بودنم میفتم....یاد دورانی که تو پاییز کلاسای مختلف میرفتم و همش استرس داشتم که ینی چی میشه و من اخرش چی قبول میشم؟یاد دورانی که آزمون میرفتم و همش نگران رتبه م بودم....صبح برای بابام اس اومد یه لحظه ناخوداگاه فکر کردم رتبه ازمون گزینه دو من براش اومده بعد یادم افتاد که تموم اون دوران گذشت و خاطره شد ....درسته که من به اون چیزی که خواستم نرسیدم و یه رشته خیلی پایین تر تو یه شهـر پرت قبول شدم ولی بهر حال با این تریپ زندگی دارم حال میکنم気持ち のデコメ絵文字

اعتراف میکنم تنبل شدم!اصن کتاب نمیخونم!!هنوز خشم و هیاهو رو تموم نکردم...آیدا هم کلی شاکی شده..


36

سلام:)

این اولین پست من اندرون خوابگاهه:)

جونم براتون بگه که امتحان فیزیو لوژی فردا رو کنسل کردیم آی حال دااااد آی حال داد

فردا تا ساعت دو کلاس نداریم 

امروزصبح که میخواستیم بیایم ساعت چهار صبح بیدار شدم چون هشت کلاس داشتم.... :/

دلم تنگ شده اندکی....

35

سلام:)

چی شد که من اینگونه شدم؟

اوه اوه..چقد حرف نگفته دارم....

اول اینکه رفتیم مشهـد!!اونم از طرف دانشگاه....من که دلم برای امام رضا لک زده بوداصن بارم نمیشد دارم میرم حرم...آرامش حرم محشر بود هنوزم که یادش میفتم دلم تنگ میشه...سه روز اونجا بودیم بعد با بچه ها رفتیم الماس شرق و بنده پول هارا هزاری هزاری به فنا دادم:)) اون کاپشنه که از اینستا سفارش داده بودم رسید البته وقتی آوردن دم در خونه که من نبودم و دوباره بیست تومن پست چیه گرفته بود:| ولی از مشهدم من باز دوباره کاپشن گرفتم خولاصه امسال واسه من سال پر کاپشنی بود:|

فردا قراره 4و5 صبح بابام منو دوستم رو ببره...رفت و آمدمون رو نوبتیش کردیم چون اون دوستمم کرمانشاهیه یبار بابایه اون میبره مارو یه بارم بابای من

فردا ساعت 8 کلاس داریم:|

تو این مدت آیدا رو دیدم با هم تو هوای بکر و محشر پاییزی قدم زدیم و گل گفتیم  و خندیدیم....

سه شنبه امتحان فیزیولوژی داریم:|مدیونین اگه فکر کنین من یه صفحه هم خوندم :||