crazy letters:)
crazy letters:)

crazy letters:)

32

سلام:)

ای وای که من چقد تو نوشتن تنبل شدم....اونجا که بودم همش به خودم میگفتم بزار برگردم خونه ....همش به خودم میگفتم با لپ تاپ نوشتن یه چیز دیگه س.تنبل شدم دیگه:))

از این به بعد اونجام با گوشی مینویسم

خب بگذریم از این حرفا....یه دوشنبه تو این هفته کلاس داشتیم که ریختیم رو هم و کنسلش کردیم ینی از الان معلومه که چقد سخت کوشیم ما؟D:

خوابگاهمون تو خود دانشگاه س و این  خیلی خوب عست ....از خود خوابگاه تا دانشگاه 20 قدمم نیست...راحت سُر میخوریم میریم تو دانشگاه可愛いやつ のデコメ絵文字

بروبچ دانشگاه انصافا بچه های خوب و با مرامی هستن...فقط یه چیزی منو اذیت میکنه اینه که بعضی از دخترا همش میان تو گروه میپرسن درس خوندی؟درس نخونیییی ها !!خیلی بدم ازاین عادت میاد:|

ینی چی خوب خواهر من؟هرکی بخونه برای خودش میخونه آخه شما ها چیکار دارین؟http://goli88.persiangig.com/image/Smilies/icon_neutral.gif

هنوز هیچی نشده استادامون کلی جزوه و اسلاید تموم کردن:|

همه درس ها و استاد هارو دوست دارم بجز بیوشیمی

 ما نصف بیشتر کلاس رو فقط و فقط میخندیمhttp://goli88.persiangig.com/image/Smilies/icon_mrgreen.gif

دوس دارم زودتر بریم بیمارستان!گفتن از ترم دو به بعد میبرن゜*.ピンク.*゜ のデコメ絵文字

این ده روزی رو هم که تو خونه هستم دارم با نهایت عشق و حال سپری میکنم!دیروز با آیدا رفتیم بیرون ...آخ که من چقد دلم براش تنگ شده بود...میدونی رفیق من با بچه های خوابگاه و دانشگاه میگم ,میخندم ,شوخی میکنم سلفی میگیریم ولی هیچ حس تعلق یا دوستی عمیقی ایجاد نمیشه...همش به عنوان دوست , آیدا میاد تو ذهنم.


+یه پسره هست ترم بالاییه,هر وقت همو میبینیم نمیدونم چه حکمتیه دوتامون از شدت خنده میمیریم...ینی من میبینمش خنده م میگیره و اونم همین طوری چون تا منو میبینه میخنده!نه اینکه الان فکر کنین عشق و قلب و لاو این صوبتا هاD:  اصن از این خبرا نیست ...فقط یه جور تله پاتی خاصی هستش مثلا اسمش رو بزاریم تله پاتی خنده!تا حالا شده اینجور موقعیتی براتون پیش بیاد؟:)



نظرات 2 + ارسال نظر
Pardis دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت 18:23 http://www.paradise7713ap.blogfa.com

بیمارستان یکم بالاتر از دانشگاس پیاده هم میشه رفت کلا خوشبحالتونه

اره اتفاقا یه روز رفتیم نزدیک بود

سوداگر دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت 10:12

چه شانسی...خوابگاه دم دانشگاه؟رویاییه! پیشنهاد بدین سلف دانشگاهم بیارن نزدیکش دیگه تمومه...می شه هتلولی خوبه این قدر راحتی
تمام آرزوهات و مشاهداتت جالبه و نوستالژی ایجاد می کنه...می دونی محیط دانشگاه خصوصا برای ماهایی که 12 سال جدا از جنس مخالف درس خوندیم و پیش اومدیم خیلی متفاوته و الان که نسبت به گذشته فضا بازتر شده و زیاد به تعامل دختر و پسر گیر نمی دن،یه سیر طبیعی که باید از سالها پیش طی می شده در دورۀ دانشگاه به سرعت نور طی و جبران می شه...بله برای من هم پیش اومده که یه دختری رو ببینم و همین جوری حس و انرژیش برام مثبت باشه...لزوما هم نباید عشقی در بین باشه که چنین حسی پیدا کنیم...یه واکنش طبیعیه که معمولا در ارتباط با دیگران برامون پیش می آد و معمولا وقتی طرف از جنس خودمون نباشه بیشتر متوجهش می شیم...خوبه،داره خوش می گذره،امیدوارم به همین خوبی هم ادامه پیدا کنه...مواظب خودت باش

اره پدراتفاقا سلف هم تو خود دانشگاه س و نزدیکه
چون کلا خیلی بزرگ نیست همه چیش نزدیک به همه
عه چه خوووب پس تنها نبودم تو تجربه این مورد
درسته ...یه واکنش طبیعیه
ممنونم شما بیشتر

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.