crazy letters:)
crazy letters:)

crazy letters:)

20



سلام:)

یادتونه تو پستای قبل نوشته بودم که یه روز یه دختر بچه اومد خونمونو من درحال سیب سرخ کردن بودم دسته خودش رو گذاشت تو ماهیتابه؟

دیشب اومده بودن خونه مون و من اولین کاری که کردم اول رفتم دستشو نگاه کردم:))خداروشکر خوبه خوب شده بود

اونقده باحاله....یه شلواره پوشیده بود که روش فیل و زرافه و جزیره بودبه فیل های رو شلوارش اشاره میکنم میگم مهگل اینا چین؟میگه عیل!!

براش کتاب داستان خوندم ,بعد کتابه درباره ایمنی بود که مثلا بچه ها با کبریت بازی نکن ,تو خیابون بازی نکن و این صوبتا... تو یه صفحه ش یه پسره تصادف کرده بود دهنش و سرش خون اومده بود...اقا این بچه که این صحنه رو دید اون قدر متاثر شد که نگووومو و لپ و چش و صورت منو میکشید میگه برام توضیح بده که این چرا این شکلی شده؟:))))داشتم براش میگفتم که این مثلا تو خیابون توپ بازی میکرده که یهو ماشین زده بهش اوف شده(سعی کردم خیلی رمانتیک توضیح بدم شب خواب بد نبینه)بعدحدود دو سه مین همینجوری نگاش میکرد و رفته بود تو فکر ینی قیافه ش اونقدر خنده دار بووود فسقلی بعد ازش میپرسم مهگل برام بگو این چرا اینطوری شده؟میگه:نی نی تهوف هوووووون!(که ترجمه ش میشه نی نی تصادف خوووون!:))) )

براش نقاشی میکشیدم گفتم چی واست بکشم؟گفت بـَ بَ!من اول فکر میکرم منظورش ب بعی هستش:|کلی به خودم فشار اوردم داشتم بع بعی میکشیدم بعد اونم هی میگفت ب ب ...یدفه مامانش اومد گفت منظورش بستنیه:)))خدایی زبونش سخت بود:))


+یه انیمیشن دیدم اسمش هتل ترانسیلوانایست که درباره خون آشام هاست و البته برخلاف لفظ خون آشام که ممکنه تصور ایجاد کنه که خیلی خشن اند اینا خیلی باحال اند که همشون تو یه هتل به اسم ترانسیلوانیا زندگی میکنند بعد دختر رییس این هتله(که خون آشام تشیف دارند)طی یه ماجراهایی عاشق یه آدم میشه و باهاش ازدواج میکنه و حالا توقسمت 2 جریان بچه دار شدنشون رو میگن ...شخصیت های خیلی دوس داشتنی ایی داره و به علاوه دوبله خوبش هم جذابیتش رو بیشتر کرده ...از بین تموم این شخصیت ها من گرگه رو دوس دارم....اقا این با اینکه خودش و خانومش هزار تا توله گرگ پس انداختن باز هی بچه میاره:)))ینی زنش همیشه خدا حامله س و رو سر اقا گرگه(اسمش وینه!)همیشه خدا 3-4 تا توله س که یکی داره موهاشو میکشه یکی گوش هاشو میجوه و....خییلی باحالن...جالبش اینجاس که این وینه مربی  تنیس هستشعکس



19

سلام:)

مشغول خوندن کتاب بادبادک باز از خالد حسینی هستم(اول نوشتم حسین خالدی:||| )تا این جاش که کلی باهاش حال کردم....

این هوا هم که قربونش برم از لحاظ گرما تابستونه ولی از لحاظ رنگ  و رو پاییزیه....تابستون دلش نمیخواد تموم دارایی هاش رو به پاییز بده:)  زین رو میپندارم که باهم صوبت کردن و قرار شده تو این مدت باقی مونده تابستون اخرین توانایی هاشو در پختن و سوزوندن ملت به خرج بده

البته پاییز دلگیره...یادش بخیر اون وقت ها که مدرسه میرفتیم دلتنگی پاییز رو با شور و حال مدرسه رفتن تسکین میدادیم ولی خب دو سه ماه که از مدرسه میگذشت می فهمیدیم چه غلطی کردیم:|

هیچ وقت یادم نمیره روز اول مهر بود تو سرویس که مینی بوس بود نشسته بودیم بعد سال بالایی ها همیشه تو ردیف پشتی مینشستن اصن لامصب اونجا نشستن سعادت میخواست:|بعد تو راه برگشتنی از مدرسه یکی از اون ته گفت خدااااایا کی تابستون میاد؟فک کنین بهش هنوز اول مهر بود:))همه مون زدیم زیر خنده....

واسه دانشگاه رفتن شور وشوق و از این چیزا دارم.....کیف خریدم دوباره میخوام جامدادی بخرم:)

این تابستون رو یه جورایی رو هوا معلق بودم...





18

سلام:)

دیشب با آیدا ریختیم رو هم که فردا باهم بریم خونه شون ...آیدا ساعت 10 سمت خونه ما امتحان داشت و این بود که منم صبح زود بدو بدو دوش گرفتم کتابها و فلشی که از آیدا قرض  گرفته بودم رو گذاشتم تو کیفم رفتم سمت پایین آیدا سرکوچه بود...

بی شک امـروز یکی از بهترین روزهای عمرم بود....هر روزی که با آیدا شب بشه جزو بهترین روزهاست قطعا ....واقعا فعلا تنها کسی هستش تو زندگیم که هـیچ وقت هیچ وقت از بودن باهاش سیر نمیشم....برای همه یه رفیق به خوبی آیدا آرزو میکنم:)

کلی پیاده روی کردیم کلی ول گردی کردیم بعدشم رفتیم کافه از اونورم رفتیم خونه ایدا بعدش عصرم رفتیم سینما لانتوری رو دیدیم اینهمه فعالیت تنها در یکروزhttp://goli88.persiangig.com/image/Smilies/icon_wink.gif

لانتوری فیلمه ارزشمندیه برای سینما رفتن...


+هنوز تو فضای لانتوری هستم به مغزم فشار میارم نمیتونم زیاد چیزی بنویسم:)))

17

سلام:)

گفتن نتیجه های نهایی انتخاب رشته 31م میاد:|ینی فداشون بشم اینا درباره ما چه فکری کردن؟؟به یکی از دوستام میگم 31م باید چمدون ببندیم,لباس بپوشیم,حاضر و آماده بریم تو سایت ببینیم کجا قبول شدیم بعد یه راست بریم بشینیم تو ماشینD:

هنوزم بعضی شبا کابوس کنکور رو میبینمhttp://goli88.persiangig.com/image/Smilies/icon_sad.gif

قرار بود دیروز با بروبچ بریم پیست دوچرخه سواری ولی نرفتم من ...

تو این چند روز فیلمای خعـلی خوبی دیدم از جمله فیلمPerfumeکه خعلی ایول داشت...داستانش درباره یه پسره که حس بویای فوق العاده ایی داره(تا حالا کمتر تو سینما به سراغ حس بویایی رفتن) بعد از یه جایی خودش به این استعداد بویایی فوق العاده خودش پی میبره و میفهمه هر آدمی بویه مخصوص به خودش رو داره و این بو هستش که باعث گرایش انسان ها نسبت به هم میشه و اتفاقا متوجه میشه که خودش هیچ بویی نمیده .....حالا در مسیر داستان چندین دختر رو میکشه و از بدنشون عطر میسازه و ....

دیروز تو شبکه پویاگفت که ساعت 9/30(اگه اشتباه نکنم)بابا لنگ دراز میده از امشب اونم میبینم...

کار خونه هم کلی مونده.شاید تو این هفته یه سر برم خونه آیدا اینا راستی یه سگ خریدن از این پشمالووو هامامانم بفهمه سگ خریدن نمیزاره برمhttp://goli88.persiangig.com/image/Smilies/icon_mrgreen.gif


+راستی پس از مخ زنی های بسیار و نق زدن وچس ناله کردن و خود لوس کنی برای ددی گرامی بلاخره موفق به خرید اون کفشا   اینم یه عکس دیگه شدم اونم اون شلواره که همون روز بعد از قبولی تو رانندگی واس خودم جایزه گرفتمخوشگلند؟http://goli88.persiangig.com/image/Smilies/icon_smile.gif


16

سلام:)

قبووول شدم ...خدایا نوکرتم چاکرتم اصنصبح ساعت 7 اینا پاشدم دوش گـرفتم.بعد رفتم آموزشگاه....آقا من میدیدم بروبچ هی میرن میشینن هی افسره رد میکنه...اصن لامصب همه رو رد میکرد بالاخره یه پسره قبول شد....دوستم قبل من بود رفت بالا اونم رد شد

منم اونا رو میدیدم هی استرس میگرفتم ینی تا نوبت من شد دیگه جون تو بدنم نمونده بود....

رفتم بالا صندلی و آیینه رو درست کردم بعد گفت خانوم روشن کن برو!آقا ینی اینو گفت من دست و پامو گم کردم اصلا انگار تاحالا تو عمرم پشت ماشین ننشسته بودم ماشینش داغوووون بودااا ینی کلاچ ایناش کلا پیاده بود...داشتم باخودم میگفتم فقط بهم بگه ردی دیگه ماشین رو نزنم به در دیوار顔文字 のデコメ絵文字بعد که رفتم گفت خانوم دستی!!! ینی دیگه قشنگ به خودم گفتم ای خاعاک رد شدیhttp://goli88.persiangig.com/image/Smilies/icon_neutral.gif

بعد گفت برو از اون ماشین پارک شده,پارک دوبل بگیر....رفتم کنارش قشنگ راهنما زدم و تمام موازین و اصول فرهنگی و اخلاقی رو رعایت کردم ینی واقعا پارک دوبلم عالی بود بعد گفت یه دور دوفرمانم بزن اونجا یه ذره کور سوی امید اندرونم روشن شد که شاید قبول شم....دور دوفرمانمم خیلی خوب بود رفتیم بالا تر گفت از این ال 90 هم یه دوبل بگیر گفتم سرنشین داره ممنوعه گفت بزن کنار!زدم کنار گفت قبولی!!

اصلن باورم نمیشد ....اونقدر استرس کشیده بودم که پاهام توان نداشت اومدم بیرون رفتم یه گوشه عاطفه م اومد بچه های دیگه هم  اومدن...

زنگ زدم به بابا گفتم کلی خوشحال شد ...

ازاون طرفم رفتم یه شلوار لی جایزه برا خودم گرفتم حالا انگار چی قبول شدم مثلاhttp://goli88.persiangig.com/image/Smilies/icon_mrgreen.gif


+یه کفشایی دیدم اصن همونایین که همیشه تو ذهنم بودن!میگه 150 تومن پول ندارم:(ولی اصن نمیتونم بیخیالشون شم顔文字 のデコメ絵文字