crazy letters:)
crazy letters:)

crazy letters:)

10

سلام:)

مهمون داریم...یه دختر بچه کوچولوی ناز جینگلی هم دارن

واسه باباش گریه میکرد حالا باباش هم با بابای من  و کارگرا رفته بودن طبقه بالاخونه رو ببیند مامانش گفت ببر پیش باباش بعد مامان منم تو این هیری ویری داده بود من سیب سرخ کنم بردمش تو حیاط سیب های لعنتی هم تو حیاط داشتن سرخ میشدن بعد من یادم افتاد با استین کوتاه دارم میرم بالا:|رفتم مانتو م روبیارم بعد بچه توپ دید گذاشتمش تو اون یکی حیاط  گفتم جایی نری ها!!یکی نبود بهم بگه آخه زیبا این چی حالیش میشه با سرعت میگ میگ رفتم برگشتم دیدم با سر میخواست بره تو ماهیتابه منم سریع کشیدمش اونور دستش تا استخون سوخت

اونقدر حالم بده نگو:(


9

سلام:)

تو رانندگی بهتر شدم ولی هنوز مسلط نیستم...

تو تعمیر خونه هم بابا واقعا جهـاد کردا  چون 3 سوته همه دیوار ها و حموم دستشویی و اشپزخونه رو خراب کرد یکی از مهندس های آشنامون به بابام گفت من همه کاراشو واست انجام میدم آخه خودشم خونه ساخته و یه جورایی خیلی وارده .خدا خیرش بده

دو سه روز دیگه نتیجه ها میان ومن به شدت میترسم ینی چند میشم خدایا؟

خدا جون دمت گرم میدونم خیلی خرم اینارو همه میدونم ولی جونه من این یه بار آبرو مو حفظ کن...تا تقی به توقی میخوره دوباره مامان بابا گذشته مو میریزن رو آب  گذشته مو میکوبن تو سرم سرزنش میکنن نصیحت میکنن....

ای صاحبان خردی که اگه بچه ایی دارید و این کار سخیف و زشت رو  میکنید انصافا نکنید!

میدونم میخواین کاری کنید بچه تون به خودش بیاد تلاش کنه زحمت بکشه و ناراحت میشید از اینکه چرا مثه دختر فلانی یا پسر فلانی نیست و برا آینده ی زهر ماری خودش میگید و از این حرفا ولی آقا بخدا قسم اینجوری  کار ساز نیست من اینجوری به خودم که نمیام هیچ نابود ترم میشم ....عجب فیلمی داریم ما با این زندگی.

متنفرم از این کارشون وای خدای!ا حالا رتبه  های لعنتی بیان و مثلا پسر همسایه یا پسر فلان الدوله رتبه ش به پزشکی برسه دیگه مگه دست بر میدارن ....

شروع میکنن از وقتی که به دنیا اومدم شکست هامومیشمرن:|

نتیجه ش شده کابوس های ظهـر و شب من ...موند به دلم بخوابمو یه خواب خوب ببینم.

تموم نمیکنن کاراشون رو....


+به شهـر های دیگه واسه دانشگاه رفتن قطعا فکر میکنم.

8

سلام:)

جلسه امـروز رانندگی به معنای واقعی کلمه شِـت بودhttp://goli88.persiangig.com/image/Smilies/icon_surprised.gif

بهم گفته بود ساعت 11 اونجا باشم پرونده مو که بردم بالا مهر بزنم اومدم دیدم همین خانومه که منو تعلیم میده دمه در اموزشگاه درحالیکه تو ماشینه داره با دوتا از این دست فروش ها که قالیچه  میفروشن صحبت میکنه ومنم رفتم سوار شدم...یه قالیچه ماشینی بود که طرح وان یکاد داشت و اینو گذاشته بودن تو یه قاب درشت و ورقلمبیده...

منم از همه جا بیخبر سوار که شدم اون آقاهه بهش گفت تو خریدار نیستی و این حرفا ...

خانومه میگفت 100 تومن!(من تو ذهن خودم میگفتم 50 تومن هم بهش زیاده)آخه اول اون فروشنده که ترک هم بود میگفت 650!!!:))))))

ینیییی چی فرض کرده بود؟

بعد اون خانومه یواشکی بهم گفت که صد تومن خیلی خوبه!!!!این ابریشمه!!!و درواقع کلی خوشحالی دروه کردhttp://goli88.persiangig.com/image/Smilies/icon_neutral.gifهیچی  بالاخره خریدش و اومد تو میگفت خیلی مفت خریدم و این حرفا... من اصلند یه درصد هم احتمال نمیدادم این قدر ساده باشه عاخه دراین حد؟

بعد وسطای راه شک افتاد دلش که نکنه گول خوردم ؟ زنگ زد به دخترش اونم از همون جا گفت ماشینی بوده گول خوردی و اخه چه ادمی میاد ابریشمو میده این قیمت... بعد گویا دخترشون بیرون بودن  خانومه بهش گفت وایسا داریم میایم طرفت یه نیگا به قالیچه بنداز

حالا توجه کنید منم داشتم این وسط آموزش میدیدم  http://goli88.persiangig.com/image/Smilies/icon_neutral.gif رفتیم سمت دخترش و پس از اظهار نظر آن عالم  گران سنگ بالاخره  اخرش متقاعد شد گول خورده....

اصن دو ساعت کامل رو تموم رانندگی نکردم چیز به خصوصی هم نگفت ...این یه ذره ایی رو هم که بلدم بابام نشونم داد.

رانندگی امروز اصلا از خودم راضی نبودم باز کلاچ و دنده  و گاز رو باهم میگرفتمتازشم تو جاده صاف و ساده وصادق که گاز میدادم کلاچم  باهاش میفشردم

باید دوباره امشب با بابام برم تمرین

فعلا

7

بیست سالم شده و درواقع هنوز هیچ کار خاصی تو زندگیم نکردم

اصلا نمیدونم چیکارم ....کی ام؟

بیست سالگی سن کمی نیست رفیق....همیشه تصوری که از بیست سالگی تو ذهنم بود خیلی بهتر بود

این خیلی بده که فعلا نمیدونم کی ام   وبه هیچ جای خاصی تو زندگیم نرسیدم هنوز


+نمیخام اینجوری بمونه رفیق...اصلند نمیخام این روالش باشه خیلی نامردیه


6

سلام:)

اون امتحان اولی رانندگی رو قبول شدم気持ち のデコメ絵文字الانم دارم عملی میرم...چندوقته شبا با ماشین بابام میریم بیرون تمرین میکنیم  اون اولا کلاچ و ترمز و گاز رو باهم میگرفتمhttp://goli88.persiangig.com/image/Smilies/icon_biggrin.gif

تازشم دو سه بار انداختمش تو جوب http://goli88.persiangig.com/image/Smilies/icon_redface.gifبابام  به افق خیره میشد تو تموم این مدتاhttp://goli88.persiangig.com/image/Smilies/icon_neutral.gif

ولی دیگه الان اگه خدا بخواد قشنگ راه افتادم....خداکنه جلو افسره هول نکنم سوتی بدم  

در حال خوندن کتاب کافه پیانو هستم کتاب قشنگی هستش....