crazy letters:)
crazy letters:)

crazy letters:)

59

سلام:)

چند ساعتی میشه که برگشتیم .... اونقدر خسته م که بدنم وا رفته نمیدونم این خستگی من از چیه که همیشششه خدا خسته م... تو راهم گرم بود دیگه مزید علت شد

میخوام یه چیزایی رو بنویسم که خوندنشون بر هر ترم اولی واجبه من در جایگاه نصیحت نیستم فقط تجربیاتمو میگم:) :

جونم برتون بگه ما کلا دو دسته آدم داریم دسته اول خوابگاهی ان دسته دوم اونایی هستن که تو شهر خودشون قبول شدن

دسته اول از یه جهاتی مفلوکن ولی از یه جهت هایی هم خوشبحالشونه

مثلا :

خوابگاهی ها تا سه ماه اول در حالت عادی گریه میکنند(سوسول بازیه من تا حالا گریه نکردم دلم تنگ شده ها ولی گریه نه!)

خوابگاهی ها باید تو یه اتاق با انواع و اقسام مختلف آدم با عادت های و رسم و رسوم های مختلف زندگی عادت کنند

خوابگاهی ها نمی تونند هر وقت دلشون خواست هرکاری کنند مثلا بخوابند چون هم خوابگاهی های عزیز دهنشون رو سرویس میکنند

خوابگاهی ها اگر با یک دختر لجباز و مغرور و فلان و فلان هم اتاقی شوند و با او بحث کنند دهنشان صاف است چون  تا یک ترم باید تحمل کنند

خوابگاهی ها باید به غذای سلف عادت کنند چراکه نکنند باید سرم قندی نمکی وصل کنند(ما اون اولا هر شب بیمارستان علیمرادیان پلاس بودیم :)) )

خوابگاهی ها باید صبح زود پاشند دستشویی بروند حمام خود را تنظیم کنند و در هنگام استحمام و دستشویی در فکر درس, آینده ,امروز چی بپوشم, شوهر و غیره فرو نروند چون نفر بعدی دهنشون را صاف میکنه

خوابگاهی ها باید در هنگام خاموشی بخوابند!حتی اگر غمباد گرفته باشند یا دلشان مثه چی گرفته باشد

از اون بدتر ممکنه تو ساعت خاموشی وقتی له و خسته از کلاس برمیگردی و تو خواب ناز بعد از ظهر سیر میکنی یه اسب میاد وسط راهرو شیهه میکشه(بقیه میگن میخنده)!

خوابگاهی ها دوست دختر-دوست پسر نگیرند اگرهم گرفتند انتظار داشته باشند که چند روز بعد نگهبان دم در بهشون بگه گل من باغچه نو مبارک!چون کل مملکت میفهمند...

از نکات مثبت خوابگاه اینه که:

کلی چیزا یادمیگیری

تازه میاد دستت که چقدر خرج گرونه و اونجاس که بیشتر دلت واسه بابات تنگ میشه خخخخ

غذا پختن یادمیگیری

اونجا فقط خودتی و خودت ...خودت تصمیم میگیری کجا بری ؟با کی باشی؟ چی بخری...اینو من خیلی دوست دارم!آزادی خوبی داره

خلاصه خانومی میشی واس خودت:)

و حالا میرسیم به سر توصیه بسیاااااار مهم بنده که خودم به گوشت و پوست تجربه ش کردم!انتخاب دوست

من اون اولا با یه اکیپ 3 نفری بودم که مزیت های و معایبی داشتن من دو ترم باهاشون بودم ینی 6 ماه!

بعد دیدم نه فایده نداره...ینی من اصلا با اینا نمیتونم بسازم یه رفتارا یه اخلاق هایی داشتن که اصلا برای من تعریف نشده بود....بسیار بچه و لوس و سایر موارد که از حوصله اینجا خارجه

منم ولشون کردم... این تصمیم اصلا برای من آسون نبود از طرفی بهم عادت کرده بودیم و بیشتر راز های همو میدونستیم از طرفی هم رفتن به ی اکیپ دیگه واقعا ریسک بود میخوام بگم که چه دوستان خوابگاهی چه دوستان غیر خوابگاهی اصلاااا سریع اعتماد نکنید و از اون مهم تر اگر بعد از مدتی دیدین که طرف هیچ جوره با شما مچ نیست جسارت ترک کردنش رو داشته باشین


58

سلام:)

ما یه چند روزی میشه که اومدیم خونه خاله تو ولایت مهمونی...عید رو اینجا گذروندیم... به علت اینکه این ولایت علاوه بر ولایت خاله بودن ولایت پدری هم هست خونه دایی های بابامم رفتیم...

در کل داره خوش میگذرهD:

57

سلام:)

چندروز پیش با آیدا رفتیم بیرون ...کتاب خریدیم , دفتر خودکار خریدیم...کافه رفتیم شبشم با مامانش رفتیم بیرون شام خوردیم...

فوق العاده بود ولی موقع برگشت با دیدن پی ام (آ) همش از دماغم دراومد....

نوشته بود بنظرت فایده ایی داره منتظرت باشم؟

بعد نوشت چه بگی چه نگی من منتظرت می مونم

منم داشتم از بغض خفه میشدم نوشتم نه نباش!

56

سلام:)

آقا چشم و دلتون روشن بالاخره ترجمه هامو تموم کردم   جا داره بگیم آخــــیش .... ولی خب هنوز اصلاحیه رو نفرستاده... حس خوبیه وقتی استادت از تو تنبل تره

امروز هم باشگاه رفتم هم کلاس زبان...الته صبحی دیر بیدارشدم و باشگاهمو ی نمه جا موندم....دوشنبه آخرین جلسه س

فردا قرار با آیدا برم بیرون ...احتمالا طرف اونا

جدیدا به طرز مشکوکی دایرکتی ها اینستام و ریکوست هایی که به نظرم اکانت فیک هستن رفته بالاひげ。可愛い。 のデコメ絵文字نمیدونم چه خبره... منم عمرا اکسپت کنم یا جواب بدم خخخخ

از وقتی تو پیجم فامیلای دورمون رو راه دادم اینطوری شدهچند وقت پیشا یکی اومد دایرکت من نمیشناختم بعد خودشو معرفی کرد و گفت من از آشناهای دورتون هستم ولی شما اصن منو ندید بعد اسم بابامو آورد و بهم گفت که بهش سلام برسونم ... منم به حرمت فامیلی خیلی محترمانه و شیک جوابشو دادم و کلی تشکر کردم....

تا اینکه هرروز به بهانه های مختف میومد ....منم شک کرده بود دیگ اواخر درست درمون جواب نمیدادم.... تا اینکه رک و راست اومد و درخواستش رو بیان نمودhttp://goli88.persiangig.com/image/Smilies/icon_neutral.gif گفت من از شما خوشم اومده اگه میشه باهم در ارتباط باشیم انشالله که خیره... منم برگشتم بهش گفتم من نه قصد آشنایی دارم نه ازدواج ....

میدونی واقعا به نظرم کار درستی نبود من حتا اگرهم بخوام روزی با کسی آشنا بشم اصلا با فامیل یا آشنا نمیخوام باشه اونم فامیلای ولایتمون همه همو میشناسن هزار ماشالله

هزار تاهم حرف برات در میارن در حالت عادی ... حالا فک کن اگه واقعا چیزی باشه که دیگه....

خلاصه آقا از من انکار از ایشون اصرار ...بعد من چون باز میگفتم این بهر حال فامیله تموم سعی خودمو میکردم که خیلی میلد و ملایم جوابشونو بدم اگه فامیل نبود بلاک میکردم به جون خودم...

ولی متاسفانه به دلیل عدم وجود اندکی و اپسیلونی شعور و درک در ایشون , از این حرکت من نهایت سواستفاده را نموده و هرروز با دایرکت های خود دهن منو سرویس کردن スマイル シリーズ のデコメ絵文字

اشتباه کردم مراعات کردم! ولی چون بیشتر حرف از فامیل آشنا میزد منم هی جوابشو میدادم کار کشیده شد به تلگرام من همون اولم صد دفه بهش گفتم که قصد اشنایی ندارم !ولی میگفت باشه ما فقط داریم به عنوان دوتا فامیل با هم صحبت میکنیم....

بعد2 روز دیدم دیگه خیلی داره مزخرف میگه تو تل منم گفتم تموم شه(گرچه واقعا چیزی هم نبود ) و خوشحال شدم و ای حرفا...برمیگرده میگه نه!اول چرا قبول کردی؟

اگه از اول نمیخواستی تند جواب میدادی ,رک میگفتی یا بلاک میکردی.... ینی شعور در حد چی؟

اینو که گفت آمپرم رفت رو هزار آقا منو دیدی ینی قهوه ایش کردم

بهش گفتم پس عمه من بود با هر بار اصرار شما میگفت من قصد هیچ گونه آشنایی ندارم؟ینی در این ابعاد پررو آدم ندیمhttp://goli88.persiangig.com/image/Smilies/icon_evil.gif  برگشت گفت چرا گفتی بعدش قبول کردی...! منم گفتم من حرمت فامیلی رو نگه داشتم اگ میدونستم شما اینطور برداشت میکنید از 7 دولت بلاکتون میکردم الانم به من پی ام ندیدن

هرچی براش توضیح میدادم انگار نه انگار

اصلا انگار مغزی تو اون کله ش وجود نداشت

میدونی بیشتر از هه زورم از این میگرفت که جوری رفتار میکرد که انگار من بهش پا دادم....

بعد بهم گفت یه نصیحت بهتون بکنم..منم گفتم بفرمایید گفت وقتی کسی رو دوست ندارین یا ازتون خوشش نمیاد مستقیم همون اولش بهش بگین ,باهاش در ارتباط نباشین و از این حرفا ینی میخواستم برم خفه ش کنم میدونی اگه از همون اول بسم الله  اینارو بهش میگفتم قطعا میگفت چه خودشو میگیره حالا انگار کیه یا ی جوری بد برداشت میکرد ...

تواوج عصبانیت گفتم باشه حتماااا به نصیحتتون گوش میدم روز بعدش با کمال وقاحت و پررویی دوباره پی ام داد منم گفتم به نصیحتتون گوش کردم لطفا دیگه پی ام ندین در غیر اینصورت بلاک میشین 気持ち のデコメ絵文字 دوباره پی ام داد که از نصیحت خودم برای خودم استفاده نکن

منم بلاکش کردم...بعد دیدم اس داد من میدونم تو کی رو دوست داری!!!! جالب بود چون خودمم نمیدونستم کی رو دوس دارم ولی ازقضا اون میدونست:))) دیگه خیلی داشت پررو میشد ...بعد چند روز بعد یه شماره ناشناس یه پی ام داد که فکر کردی کی هستی که اینقدر خودتو میگیری ولی سریع ویراش کرد و نوشت خوبی منم میدونستم اونه اول بلاکش کردم بعد اس داد واقعا شعورت در حد یه کلاغه!! میبینید چقدر وقیحه!

براش اس دادم :


ببینید اقای محترم من نه شما رو دیدم نه میشناسم نه میدونم کی هستید
اون اوایلم که جوابتون رو دادم با توجه به بود که تا حدی معرفی کردین خودتون رو! منم بهرحال به
خاطر این نسبت دور حرمت نگه داشتم و گرنه از 7 دولت بلاک میکردم
الان پی ام شما رو دیدم که نوشته بودین فکر کردی کی هستی؟
من هیچ وقت خودم رو نگرفتم هیچچچچ وقت تو زندگیم هرگز تو هیچ زمینه ایی خودم
رو بالاتر از کسی تصور نکردم اینارو نزدیکانم میدونن
اصلا لازم نمیدونم خودم رو برای غریبه توضیح بدم....
لطفا به هیچ عنوان پی ام ندین این حرمت باقی بمونه

اونم:

اا خوبه دیدی
اره اول اینطور پیام دادم بعد دلم نیومد
ولی بدون چرا خیلیم خودتو میگیری و بدون هر انسانی تا دلت بخواد احترام و ارزش داره...

خلاصه برام درس عبرت شده... شماهم ببینید بلکه از تجربه من درس عبرت بگیرید اگه جواب سلام نمیدی میگن نگاه چه خودشو میگیره خودشو تو لباس عروس میبینه اگه جواب میدی میگن چرا ااول گفتی دوست دارم:)) این جور آدما مریضن....

وسپس از درون اس ها هم بلاکش کردم.... فکر کنم باز اس فرستاده...

خولاصه که

من از بیگانگان دیگر ننالم

که با من هر چه کرد آن فامیل کرد

چه پست طولانی شد

55

سلام:)

جونم براتون بگه الان میخوام برم اون چند صفحه رو که از ترجمه مونده بود رو هم تموم کنم...

آیدا دیروز زنگ زد به صورت کاملا مرزی علوم پایه رو نمیفته!:)) دلم میخواد برم خرید امااا ته جیبم خالی خالیه.... اصن شپش پاسور میکنه تو جیبم... خدایا پول برسون گونی  گونیhttp://goli88.persiangig.com/image/Smilies/icon_redface.gif

فردا کلاس زبان دارم... تکلیفام رو نصفشون رو انجام دادم بعضیاش مونده

واااای باشگاهم دارم気持ち のデコメ絵文字ینی از باشگاه بر میگردم عینهووو خمیر وا رفته میشم تازه کل روز بعدشم بدن درد دارم....

هعییی این تابستونم بدون مسافرت گذشت... دلم مشهد میخواد... اگه از طرف دانشگاه ببرن مشهد خیلی خوب میشه...با بروبچ خیلی حال میدهhttp://goli88.persiangig.com/image/Smilies/icon_biggrin.gif

این روزا خیلی حوصله م سر میره تو خونه با این که دوتا کلاسم میرم ولی خب بازم کسلم...

من برم ببینم این ترجمه مو چیکار میکنم

فعلا...゜*森girl*゜ のデコメ絵文字