-
15
سهشنبه 2 شهریور 1395 21:57
سلام:) یک عدد زهرای خسته و کوفته و له شده داره با شوما صحبت میکنه ساعت 3-4اینا بود تازه میخواستم یکمی بخوابم بعد بابام گفت میای باما بریم کاشی انتخاب کنیم؟منم که قشنگ مست خواب بودم تو اون شرایط گفتم نه اونا دیگه کم کم داشتن حاضر میشدن از تخت شیرجه زدم گفتم میام ,میام پاشدم رفتیم وااای از بس هوا گرم بود این آفتابم که...
-
14
دوشنبه 1 شهریور 1395 10:05
سلام:) امتحان آیین نامه رانندگی رو دادم و با نمره 30/30 قبول شدم.... راستش من خیلی نخونده بودم حالا به من گفته بودن ساعت 7 اینجا (ینی اونجا:)) )باشیم منم رفتم یه خورده از کارای پرونده م مونده بود گفت باید با گروه سوم بری که میشد ساعت 11! اونقدر شلوغ بود که آدم خفه میشد:| نشستم یه گوشه تا ساعت 11 خوندم , فقط منو یه...
-
13
سهشنبه 26 مرداد 1395 21:58
سلام:) فردا دوباره امتحان آیین نامه دارم:|اون قبلیه مقدماتی بودش و الان علاوه بر قسمت های قبلی فنی هم شاملش میشه.... تو رانندگی پیشرفت چشم گیری داشتم پارک دوبل رو برخلاف سایر نسوان که توش مشکل دارن(البته به گفته آقایون )خوب انجام میدم...شک نکنین شوماخر اگه حالش خوب میبود حال میکرد واسم فقط حیف تو کماست حیف... این روزا...
-
12
چهارشنبه 20 مرداد 1395 20:09
سلام:) نتیجه ها حدود ساعت 11 دیشب اومد رو سایت....همین رو بگم که گند زدم و اگه پرستاری شهرستان ها و دهات هارو هم بیارم هنر کردم.... اصن نمیدونم چی میشه...امروز عصر زنگیدم به کلاس رانندگی گفتم برا ثبت پرونده م کی بیام گف همین الان..به بهانه کلاس رانندگی زدم بیرون چون دیگه نمیتونستم فضای خونه رو تحمل کنم .....تا یه ذره...
-
11
دوشنبه 18 مرداد 1395 09:01
وای مردم از استرس
-
10
شنبه 16 مرداد 1395 21:26
سلام:) مهمون داریم...یه دختر بچه کوچولوی ناز جینگلی هم دارن واسه باباش گریه میکرد حالا باباش هم با بابای من و کارگرا رفته بودن طبقه بالاخونه رو ببیند مامانش گفت ببر پیش باباش بعد مامان منم تو این هیری ویری داده بود من سیب سرخ کنم بردمش تو حیاط سیب های لعنتی هم تو حیاط داشتن سرخ میشدن بعد من یادم افتاد با استین کوتاه...
-
9
چهارشنبه 13 مرداد 1395 16:29
سلام:) تو رانندگی بهتر شدم ولی هنوز مسلط نیستم... تو تعمیر خونه هم بابا واقعا جهـاد کردا چون 3 سوته همه دیوار ها و حموم دستشویی و اشپزخونه رو خراب کرد یکی از مهندس های آشنامون به بابام گفت من همه کاراشو واست انجام میدم آخه خودشم خونه ساخته و یه جورایی خیلی وارده .خدا خیرش بده دو سه روز دیگه نتیجه ها میان ومن به شدت...
-
8
دوشنبه 11 مرداد 1395 16:27
سلام:) جلسه امـروز رانندگی به معنای واقعی کلمه شِـت بود بهم گفته بود ساعت 11 اونجا باشم پرونده مو که بردم بالا مهر بزنم اومدم دیدم همین خانومه که منو تعلیم میده دمه در اموزشگاه درحالیکه تو ماشینه داره با دوتا از این دست فروش ها که قالیچه میفروشن صحبت میکنه ومنم رفتم سوار شدم...یه قالیچه ماشینی بود که طرح وان یکاد داشت...
-
7
یکشنبه 10 مرداد 1395 22:00
بیست سالم شده و درواقع هنوز هیچ کار خاصی تو زندگیم نکردم اصلا نمیدونم چیکارم ....کی ام؟ بیست سالگی سن کمی نیست رفیق....همیشه تصوری که از بیست سالگی تو ذهنم بود خیلی بهتر بود این خیلی بده که فعلا نمیدونم کی ام وبه هیچ جای خاصی تو زندگیم نرسیدم هنوز +نمیخام اینجوری بمونه رفیق...اصلند نمیخام این روالش باشه خیلی نامردیه
-
6
یکشنبه 10 مرداد 1395 11:45
سلام:) اون امتحان اولی رانندگی رو قبول شدم الانم دارم عملی میرم...چندوقته شبا با ماشین بابام میریم بیرون تمرین میکنیم اون اولا کلاچ و ترمز و گاز رو باهم میگرفتم تازشم دو سه بار انداختمش تو جوب بابام به افق خیره میشد تو تموم این مدتا ولی دیگه الان اگه خدا بخواد قشنگ راه افتادم....خداکنه جلو افسره هول نکنم سوتی بدم در...
-
5
چهارشنبه 6 مرداد 1395 01:59
سلام:) کلاس رانندگی که اولین جلسه رو رفتم دیدم دوتا از بروبچ پایه قدیمی تو راهرو نشستن!آقا حالا الان نبوس کی ببوس هیچی دیگه بساطمون تو کلاس رانندگی هم دوباره پهن شد دهنمون رو سرویس کردن امروز تو این گرمای وحشت انگیز ساعت دو رفتیم تا چهار:| بعد بماند که من تو راه مایع بین سلولیم هم داشت تبخیر میشد از اونور که اومدیم...
-
4
شنبه 2 مرداد 1395 10:39
سلام:) کلاس رانندگی ثبت نام کردم امروز ساعت 6 اولین جلسه هستش.من هر صبح که پا میشم اول به این فکر میکنم که ینی کجا قبول میشم؟ینی چی قبول میشم؟رتبه م چند میشه ؟ بابا میگه تا تکلیف تو مشخص نشه به خونه دست نمیزنم... با آیدا رفتیم کلاس رانندگی رو باهم ثبت نام کردیم بعدش رفتیم کلی چیز خوردیم و کتاب خریدیم جدیدا یه کوزتی...
-
3
سهشنبه 29 تیر 1395 12:23
سلام:) آقو من رسم پوکیدم اصلند به فنا رفتم:| میخوایم طبقه بالای خونه مونو تعمیر کنیم بعد داریم اسباب کشی میکنیم طبقه پایین ... درسته که یه جورایی اسباب کشی محسوب نمیشه ولی واقعا سخته این همه خرت و پرت و یخچال و گاز و کلی چیز دیگه رو هی ببری پایین هی برگردی ینی از بس بالا پایین کردم گرخیدم الان تقریبا طبقه پایین آماده...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 تیر 1395 22:16
Bomrani band-peperoni
-
2
شنبه 26 تیر 1395 21:49
سلام:) امروز به اندازه یک تاریخ اتفاق افتاد. صبح که بیدار شدم باورم نمیشد این منم درست مثله پرنده ایی بودم که از قفس آزاد شده اونم بعد از سه سال...ولی خب چه فایده مامانم سر صبحونه گند زد به حال و احوالاتم:| بابام گفت که بریم واست حساب باز کنم .بعد کل خونه رو دنبال کارت ملیم گشتیم ولی پیدا نشد داشتم دیوونه میشدم خونه...
-
1
جمعه 25 تیر 1395 20:42
سلام:) اولین پست این وبلاگه .نتونستم دوباره به بلاگفا اعتماد کنم.... فکر میکردم کنکور خوب دادم.ولی اومدم چک کردم نه .خوب نبود از سر درد چشمام داره در میاد سرم داره میترکه...